حکایت نویس مباش
چنان مباش! خواجه
عبدالكريم كه خادم خاص شيخ ابوسعيد ابوالخير بود، گفت: روزى، كسى از من
خواست تا از حكايتهاى شيخ چيزى براى او بنويسم . مشغول نوشتن بودم كه كسى
آمد و گفت: تو را شيخ مىخواند . رفتم. چون نزد شيخ رسيدم، گفت:
عبدالكريم!در چه كارى؟ گفتم: درويشى، چند حكايت از حكايتهاى شيخ خواست .
در كار نوشتن آن حكايات بودم .
شيخ گفت: ((اى عبدالكريم!حكايت نويس مباش؛ چنان باش كه از تو حكايت كنند.))
+ نوشته شده در شنبه هفتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:39 توسط "حسن ملوندی"
|