1- سه ويژگي برجسته مؤمن

لا يَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّي تَکُونَ فيهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.

مؤمن، مؤمن واقعي نيست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:سنّتي از پروردگارش و سنّتي از پيامبرش و سنّتي از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتاري با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستي و پريشان حالي است.

2- پاداش نيکي پنهاني و سزاي افشا کننده بدي

«أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعينَ حَسَنَةً، وَ الْمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.»:

پنهان کننده کار نيک [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشکارکننده کار بد سرافکنده است، و پنهان کننده کار بد آمرزيده است.

3- نظافت

«مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِياءِ التَّنَظُّفُ.»:

از اخلاق پيامبران، نظافت و پاکيزگي است.

4- امين و امين نما

«لَمْ يَخُنْکَ الاَْمينُ وَ لکِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ.»:

امين به تو خيانت نکرده [و نمي کند] و ليکن [تو] خائن را امين تصوّر نموده اي.

5- مقام برادر بزرگتر

«أَلاَْخُ الاَْکْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَْبِ.»:

برادر بزرگتر به منزله پدر است.

6- دوست و دشمن هر کس

«صَديقُ کُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ.»:

دوست هر کس عقل او، و دشمنش جهل اوست.

7- نام بردن با احترام

«إِذا ذَکَرْتَ الرَّجُلَ وَهُوَ حاضِرٌ فَکَنِّهِ، وَ إِذا کَانَ غائِباً فَسَمِّه.»:

چون شخص حاضري را نام بري [براي احترام] کنيه او را بگو و اگر غائب باشد نامش را بگو.

8- بدي قيل و قال

«إِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْقيلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ.»:

به درستي که خداوند، داد و فرياد و تلف کردن مال و پُرخواهشي را دشمن مي دارد.

9- ويژگيهاي دهگانه عاقل

«لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّي تَکُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَکْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ کَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِي اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِني. وَ الذُّلُّ فيِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ في عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهي إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ (عليه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِيَ؟ قالَ (عليه السلام): لا يَري أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّي وَ أَتْقي.»:

عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين که ده خصلت را دارا باشد:1ـ از او اميد خير باشد. 2ـ از بدي او در امان باشند. 3ـ خير اندک ديگري را بسيار شمارد. 4ـ خير بسيار خود را اندک شمارد. 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. 6ـ در عمر خود از دانش طلبي خسته نشود. 7ـ فقر در راه خدايش از توانگري محبوب تر باشد. 8ـ خواري در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. 9ـ گمنامي را از پرنامي خواهانتر باشد. 10ـ سپس فرمود: دهمي چيست و چيست دهمي؟ به او گفته شد: چيست؟ فرمود: احدي را ننگرد جز اين که بگويد او از من بهتر و پرهيزکارتر است.

10- نشانه سِفله

«سُئِلَ الرِّضا (عليه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ فَقالَ (عليه السلام):مَنْ کانَ لَهُ شَيْءٌ يُلْهيهِ عَنِ اللّهِ.»:

از امام رضا (عليه السلام) سؤال شد: سفله کيست؟فرمود: آن که چيزي دارد که از [ياد] خدا بازش دارد.

11- ايمان، تقوا و يقين

«إِنَّ الاِْيمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاٌِسْلامِ بِدَرَجَه، وَ التَّقْوي أَفْضَلُ مِنَ الاِْيمانِ بِدَرَجَة وَ لَمْ يُعطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْيَقينِ.»:

ايمان يک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا يک درجه بالاتر از ايمان است و به فرزند آدم چيزي بالاتر از يقين داده نشده است.

12- ميهماني ازدواج

«مِنَ السُّنَّةِ إِطْعامُ الطَّعامِ عِنْدَ التَّزْويجِ.»:

اطعام و ميهماني کردن براي ازدواج از سنّت است.

13- صله رحم با کمترين چيز

«صِلْ رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء، وَ أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأَذي عَنْها.»:

پيوند خويشاوندي را برقرار کنيد گرچه با جرعه آبي باشد، و بهترين پيوند خويشاوندي، خودداري از آزار خويشاوندان است.

14- سلاح پيامبران

«عَنِ الرِّضا (عليه السلام) أَنَّهُ کانَ يَقُولُ لاَِصْحابِهِ: عَلَيْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِياءِ، فَقيلَ: وَ ما سِلاحُ الاَْنْبِياءِ؟ قالَ: أَلدُّعاءُ.»:

حضرت رضا (عليه السلام) هميشه به اصحاب خود مي فرمود: بر شما باد به اسلحه پيامبران، گفته شد: اسلحه پيامبران چيست؟ فرمود: دعا.

15- نشانه هاي فهم

«إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِکْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَکْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَليلٌ عَلي کُلِّ خَيْر.»:

از نشانه هاي دين فهمي، حلم و علم است، و خاموشي دري از درهاي حکمت است. خاموشي و سکوت، دوستي آور و راهنماي هر کار خيري است.

16- گوشه گيري و سکوت

«يَأْتي عَلَي النّاسِ زَمانٌ تَکُونُ الْعافِيَةُ فيهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها في إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِي الصَّمْتِ.»:

زماني بر مردم خواهد آمد که در آن عافيت ده جزء است که نُه جزء آن در کناره گيري از مردم و يک جزء آن در خاموشي است.

17- حقيقت توکّل

«سُئِلَ الرِّضا (عليه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَکُّلِّ؟ فَقالَ (عليه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ.»:

از امام رضا (عليه السلام) از حقيقت توکّل سؤال شد.

فرمود: اين که جز خدا از کسي نترسي.

18- بدترين مردم

«إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَکَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ.»:

به راستي که بدترين مردم کسي است که ياري اش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زيردستش را بزند.

19- زمامداران را وفايي نيست

«لَيْسَ لِبَخيل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوک وَفاءٌ وَ لا لِکَذُوب مُرُوَّةٌ.»:

بخيل را آسايشي نيست و حسود را خوشي و لذّتي نيست و زمامدار را وفايي نيست و دروغگو را مروّت و مردانگي نيست.

20- دست بوسي نه!

«لا يُقَبِّلُ الرَّجُلُ يَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ يَدِهِ کَالصَّلاةِ لَهُ.»:

کسي دست کسي را نمي بوسد، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براي اوست.

21- حُسن ظنّ به خدا

«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ کانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْيَسيرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِيَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْيا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلي دارِالسَّلامِ.»:

به خداوند خوشبين باش، زيرا هر که به خدا خوشبين باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر که به رزق و روزي اندک خشنود باشد، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد، و هر که به اندک از روزي حلال خشنود باشد، بارش سبک و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنيا و دوايش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.

22- ارکان ايمان

«أَلاْيمانُ أَرْبَعَةُ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلُ عَلَي اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْليمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْويضُ إِلَي اللّهِ.»:

ايمان چهار رکن دارد: 1ـ توکّل بر خدا 2ـ رضا به قضاي خدا 3ـ تسليم به امر خدا4ـ واگذاشتن کار به خدا.

23- بهترين بندگان خدا

«سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنْ خِيارِ الْعبادِ؟ فَقالَ (عليه السلام):أَلَّذينَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَکَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْا.»:

از امام رضا (عليه السلام) درباره بهترين بندگان سؤال شد.

فرمود: آنان که هر گاه نيکي کنند خوشحال شوند، و هرگاه بدي کنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شکر گزارند و هر گاه بلا بينند صبر کنند، و هر گاه خشم کنند درگذرند.

24- تحقير فقير

«مَنْ لَقِيَ فَقيرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَي الاَْغْنِياءِ لَقَي اللّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ.»:

کسي که فقير مسلماني را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام کردنش بر اغنيا بر او سلام کند، در روز قيامت در حالي خدا را ملاقات نمايد که بر او خشمگين باشد.

25- عيش دنيا

«سُئِلَ الاِْمامُ الرِّضا (عليه السلام): عَنْ عَيْشِ الدُّنْيا؟ فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَ کَثْرَةُ الُْمحِبّينَ.»:

از حضرت امام رضا (عليه السلام) درباره خوشي دنيا سؤال شد. فرمود: وسعت منزل و زيادي دوستان.

26- آثار زيانبار حاکمان ظالم

«إِذا کَذَبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّکوةُ ماتَتِ الْمَواشي.»:

زماني که حاکمان دروغ بگويند باران نبارد، و چون زمامدار ستم ورزد، دولت، خوار گردد. و اگر زکات اموال داده نشود چهارپايان از بين روند.

27- رفع اندوه از مؤمن

«مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِن فَرَّجَ اللّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ القِيمَةِ.»:

هر کس اندوه و مشکلي را از مؤمني برطرف نمايد، خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.

28- بهترين اعمال بعد از واجبات

«لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ الْفَرائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخالِ السُّرُورِ عَلَي الْمُؤْمِنِ.»:

بعد از انجام واجبات، کاري بهتر از ايجاد خوشحالي براي مؤمن، نزد خداوند بزرگ نيست.

29- سه چيز وابسته به سه چيز

«ثَلاثَةٌ مُوَکِّلٌ بِها ثَلاثَةٌ: تَحامُلُ الاَْيّامِ عَلي ذَوِي الاَْدَواتِ الْکامِلَةِ وَإِسْتيلاءُ الْحِرْمانِ عَلَي الْمُتَقَدَّمِ في صَنْعَتِهِ، وَ مُعاداةُ الْعَوامِ عَلي أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ.»:

سه چيز وابسته به سه چيز است: 1ـ سختي روزگار بر کسي که ابزار کافي دارد، 2ـ محروميت زياد براي کسي که در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنيِ مردم عوام با اهل معرفت.

30- ميانه روي و احسان

«عَلَيْکُمْ بِالْقَصْدِ فِي الْغِني وَ الْفَقْرِ، وَ الْبِرِّ مِنَ الْقَليلِ وَ الْکَثيرِ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالي يَعْظُمُ شِقَّةَ الـتَّمْرَةِ حَتّي يَأْتِيَ يَوْمَ الْقِيمَةِ کَجَبَلِ أُحُد.»:

بر شما باد به ميانه روي در فقر و ثروت، و نيکي کردن چه کم و چه زياد، زيرا خداوند متعال در روز قيامت يک نصفه خرما را چنان بزرگ نمايد که مانند کوه اُحد باشد.

31- ديدار و اظهار دوستي با هم

«تَزاوَرُوا تَحابُّوا وَ تَصافَحُوا وَ لا تَحاشَمُوا.»:

به ديدن يکديگر رويد تا يکديگر را دوست داشته باشيد و دست يکديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد.

32- راز پوشي در کارها

«عَلَيْکُمْ في أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ في أُمُورِ الدّينِ وَ الدُّنيا فَإِنَّهُ رُوِيَ «أَنَّ الاِْذاعَةَ کُفْرٌ» وَ رُوِيَ «الْمُذيعُ وَ الْقاتِلُ شَريکانِ» وَ رُوِيَ «ما تَکْتُمُهُ مِنْ عَدُوِّکَ فَلا يَقِفُ عَلَيْهِ وَليُّکَ».:

بر شما باد به رازپوشي در کارهاتان در امور دين و دنيا. روايت شده که «افشاگري کفر است» و روايت شده «کسي که افشاي اَسرار مي کند با قاتل شريک است» و روايت شده که «هر چه از دشمن پنهان مي داري، دوست توهم بر آن آگاهي نيابد».

33- پيمان شکني و حيله گري

«لا يَعْدُمُ المَرْءُ دائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَکْثِ الصَّفَقَةِ، وَ لا يَعْدُمُ تَعْجيلُ الْعُقُوبَةِ مَعَ إِدِّراءِ الْبَغْيِ.»:

آدمي نمي تواند از گردابهاي گرفتاري با پيمان شکني رهايي يابد، و از چنگال عقوبت رهايي ندارد کسي که با حيله به ستمگري مي پردازد.

34- برخورد مناسب با چهار گروه

«إِصْحَبِ السُّلْطانَ بِالْحَذَرِ، وَ الصَّديقَ بِالتَّواضُعِ، وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعامَّةَ بِالْبُشْرِ.»:

با سلطان و زمامدار با ترس و احتياط همراهي کن، و با دوست با تواضع و با دشمن با احتياط، و با مردم با روي خوش.

35- رضايت به رزق اندک

«مَنْ رَضِيَ عَنِ اللّهِ تَعالي بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللّهُ مِنْهُ بِالْقَليلِ مِنَ الْعَمَلِ.»:

هر کس به رزق و روزي کم از خدا راضي باشد، خداوند از عمل کم او راضي باشد.

36- عقل و ادب

«أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ کُلْفَةٌ فَمَنْ تَکَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ، وَ مَنْ تَکَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدِدْ بِذلِکَ إِلاّ جَهْلاً.»:

عقل، عطيّه و بخششي است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل يک مشقّت است، و هر کس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مي شود، امّا هر که به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمي شود.

37- پاداشِ تلاشگر

«إِنَّ الَّذي يَطْلُبُ مِنْ فَضْل يَکُفُّ بِهِ عِيالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ في سَبيلِ اللّهِ.»:

به راستي کسي که در پي افزايش رزق و روزي است تا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است.

38- به پنج کس اميد نداشته باش

«خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فيهِ فَلا تَرْجُوهُ لِشَيْء مِنَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ:مَنْ لَمْ تَعْرِفَ الْوَثاقَةَ في أُرُومَتِهِ، وَ الکَرَمَ في طِباعِهِ، وَ الرَّصانَةَ في خَلْقِهِ، وَ النُّبْلَ في نَفْسِهِ، وَ الَْمخافَةَ لِرَبِّهِ.»:

پنج چيز است که در هر کس نباشد اميد چيزي از دنيا و آخرت به او نداشته باش:1ـ کسي که در نهادش اعتماد نبيني،2ـ و کسي که در سرشتش کَرم نيابي،3ـ و کسي که در آفرينشش استواري نبيني،4ـ و کسي که در نفسش نجابت نيابي،5ـ و کسي که از خدايش ترسناک نباشد.

39- پيروزيِ عفو و گذشت

«مَا التَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعْظَمُهُما عَفْوًا.»:

هرگز دو گروه با هم روبه رو نمي شوند، مگر اين که نصرت و پيروزي با گروهي است که عفو و بخشش بيشتري داشته باشد.

40- عمل صالح و دوستي آل محمّد

«لا تَدْعُوا الْعَمَلَ الصّالِحَ وَ الاِْجْتِهادَ فِي الْعِبادَةِ إِتِّکالاً عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّد (عليهم السلام) وَ لا تَدْعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّد (عليهم السلام) لاَِمْرِهِمْ إِتِّکالاً عَلَي الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا يُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الاْخَرِ.»:

مبادا اعمال نيک را به اتّکاي دوستي آل محمّد (عليهم السلام) رها کنيد، و مبادا دوستي آل محمّد (عليهم السلام) را به اتّکاي اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ کدام از اين دو، به تنهايي پذيرفته نمي شود.منبع کتاب پرتوی از سیره و سیمای امام رضاع-دکترتیجانی