هرآنچه از من برمي آمد...
گنجشك به آتش نزديك مي شد و برمي گشت
پرسيدند: چه مي كني؟
گفت: در اين نزديكي چشمه اي هست و من نوكم را پر از آب مي كنم و روي آتش مي ريزم
گفتند: حجم آتش در مقايسه با آبي كه مي آوري بسيار زياد است و اين فايده ندارد
گفت: شايد نتوانم آتش را خاموش كنم اما هنگامي كه خداوند بپرسد زمانيكه دوستت در آتش مي سوخت چه مي كردي؟ پاسخ مي دهم:
هرآنچه از من برمي آمد...
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲ ساعت 8:10 توسط " محمد برزوئی "
|